سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط ...

روبروی حرم , چند قدمی حرم که رسیدم. چشمم که به گنبد حرم آقا امیرالمومنین(ع) قفل شد دیگه ایستادم, ایستاده بودم  و زمزمه میکردم:

آقاجون پاسخ لطفت گناه آورده ام.
آقاجاون. یا علی,اگه یه نگاه به دلم کنی همه چی دسدتون میاد ... دلی ز فرت معاصی سیاه آورده ام...
مولاجان فقیر درب خونت اومده. باورم نشده هنوز به این راه بکشونی...
آقاجون من کجا و حرم باصفات کجا... همش لطف خانوم فاطمه ی زهرا(س) بوده.... تا فاطمیه تموم شد بلیط سفرم رو کف دستم گذاشت...

خانمم یه روزی صدا میزد:"من فاطمه ام غصه زمینگیرم کرم. بیداد ستمگران ز جان سیرم کرد. بیهود نشد سفید موی سر من , چون خانه نشینی علی پیرم کرد......."

اذن دخول و سلام به پیشگاه امیرالمومنین,ابالحسن والحسین, علی بن ابی طالب (ع).

 

Najaf

السلام علیک یا علی بن ابیطالب. یا امیرالمومنین. یا حجة الله ...

اولین زیارت را رفتیم. اولین سلام را... اولین نماز را... هنوز جسارت داخل رواق رفتن را نداشتم. بهم گفته بودن لحن کلامت رو مراقب باش...
اون شب سخت گذشت. سخت. ولی شیرین بود. ماندگار. مقدمه کلامم با آقا این بود: (خانم فاطمه زهرا بلیط سفر را صادر کردن. حالا اومدم محضر شریف شما مُهر کیفیت , مجوز برای کیفیت سفر بگیرم. نمیدونم نسبت به چی اجازه برای عمق بخشیدن به سفرنامه صادر میکنید ولی اومدم بگم سفر اولم به نجف ,کوفه ,کربلا ,سامرا و کاظمین هست و من عاجزانه از خود شما که صاحب خانه اید دست یاری میطلبم.)

همینطور که داشتم روبروی آقا امیرالمومنین زیارت میکردم , عراقیایی رو میدیدم که امواتشون رو برای طواف دور ضریح میارن.....

برای دور هم جمع شدن و زیارت دسته جمعی کاروان , مقابل ایوان طلا وعده کردیم و با هم برگشتیم. با ماشین رفتیم و با ماشین هم برگشتیم, ولی ظاهرا مسیر چندان طولانی هم نیست. قرارگذاشتیم سحر برای نماز صبح پیاده راهی بشیم. برای شام برگشتیم هتل. رستوران طبقه ی پنجم بود و اتاق ما طبقه چهارم. از سروصدایی که توو اتاق ما میومد میشد آمار ساعات کاری رستوران رو گرفت.

هنوز آمار خاصی از همسفریا ندارم. دخترخانومی که با مامان و بابا برای بار دوم مشرف شدن خیلی تعجب کرده بود که بنده با اخوی مهربانم تشریف آوردم. خانوم معلمی که ظاهرا زانوش رو به تازگی عمل کرده هم بیشتر با استاد آشپزباشیمون رفیق هستن. یه خانوم وکیل یا خانوم مدیر دیگه هم هستن که من تاامروز فقط میدونم حتما اداری هستن و کارمند. دو-سه تا هم زوج جوان همسفرمون شدن. الباقی هم با فرزندان جوانشان همسفر شدن.